جهان‌شناسي در چین باستان


 

نویسنده: آنتونی کریستی
ترجمه: محمد حسین باجلان فرخی



 
گزارش‌ها و اسناد مربوط به جهان‌شناسي چيني بیش‌تر از دوره هان دوم است و از اين آثار می‌توان به جهان‌شناسي چيني دوره پيش از هان نيز پي برد. در اين زمينه از سه مكتب فلسفي ياد می‌شود. در مكتب فلسفي سوان – يه (1)، اگر چه نوشته‌ای از آن به جا نمانده، پيروان اين مكتب آسمان را جامد نمی‌دانستند و به اعتقاد آنان ستارگان و خورشيد و ماه متحرك بودند.
در مكتب هوان – تاين (2) سخن از پان – گو و جهان چونان تخم‌مرغي است كه عمود بر اقيانوس جهان ايستاده و پوسته بيروني و فراز آن آسمان، پوسته دروني آن جايگاه ستارگان و پوسته قسمت زيرين تخم مرغ زمين است. در اين سيستم فصول مختلف از جذر و مد اقيانوس پديدار می‌شوند اما از ويژگي اين اقيانوس سخني نيست.
در مكتب تاين – گاي (3) با جو – بئي (4) كه از دو مكتب ديگر کهن‌تر است آسمان چون جام وارونه‌ای است كه بر محور ستاره قطبي می‌گردد و ستاره قطبي و ستارگان پيرامونش بر سطح جام ثابتند. در اين روايت زمين سطح صاف بالاي هرم چهار گوش و بي سري است كه از چهار سوي آن را آب در ميان گرفته است. اعتقاد به مربع بودن زمين به روزگار بسيار دور و پيدائي اعتقاد به يانگ و يين باز می‌گردد و در اين باورها خورشيد (يا خورشيد خداي) نيز مربع گونه است و در تصاوير كهن با چند مربع محاط در مربع‌های ديگر، كه مربع مياني از همه کوچک‌تر است و همه به هم وصل شده‌اند تصوير شده است. در اين اسطوره‌های باستاني زمين كه عنصر يين را در خود دارد چهار گوش و آسمان كه عنصر يانگ را در خود دارد مقوس و بر محور خود می‌گردد و يانگ و يين دو عنصر رو در رويند.

شرح تصویر: يائو چهارمين خاقان از پنج خاقان مشهور كه شهرنشيني را به انسان‌ها آموخت. پسران پنج خاقان را قدرت پدران نبود. پس از يائو قدرت به خاقان شون واگذار شد و با انتقال خاقاني به شون به ناگاه ده خورشيد با هم در آسمان نمايان شدند و با ياري كماندار بزرگ آسماني يي (5) بود كه جهان از تباهي رهايي يافت. نقاشي از مالين (6) در دوره سونگ. موزه ملي تايوان.
در سيستم جوبئي آسمان جامد است و وقتي گونگ گونگ به آسمان می‌تازد شمال غربي آسمان سوراخ می‌شود و خورشيد را در اين بخش از آسمان راهي نيست. جام وارونه جو – بئي يعني آسمان به تكيه‌گاهي نياز دارد و تكيه‌گاه آن طنابي است كه آسمان بدان آويخته است و چنين طنابي از نظر زبان شناسي هم نام تسمه‌ای است كه نشيمنگاه ارابه را بر محور چرخ‌ها استوار می‌کند و استعاره ساختمان جهان در تشبيه به گردونه از اعتقادات باستاني است و گوئي آسمان در اين جا چتر سايه‌بان گردونه‌ای است كه با میله‌ای به نشيمنگاه ارابه وصل می‌شود و زمين همانا تنه ارابه است. در اين اسطوره آسمان گاه چون چرخ ارابه‌ای است كه ستاره‌ای در مركز آن را استوار می‌دارد و اين از آن جا است كه گردونه‌های كهن چيني داراي تنه‌ای به شكل مربع بود و سايبان كماني‌شكل اين گردونه را ديركي بر نشيمنگاه استوار می‌کرد.

شرح تصویر: جونگ – گويي (7) خداي امتحانات كه پس از دست يابي به رتبه اول در امتحانات ديواني خودكشي كرد و در شمار ارواح خبيث گويي (8) درآمد. مسافران جونگ را نيايش می‌کردند و او را حافظ خود در برابر ارواح خبيث حاشيه جاده‌ها می‌دانستند. در اين تصوير گويي سرخ مويي در پشت سر جونگ ايستاده است. نقاشي پرده‌ای از سده نوزدهم. موزه ويكتوريا و آلبرت.

شرح تصویر: گوان دي (9) خداي جنگ در برخي روايات خداي ادبيات نيز هست! او خدايي است كه جنگ‌ها را به صلح بدل می‌کند و حافظ عدالت و منشا توجه براي پيشگويي و تفال است. نقاشي پرده‌ای از سده نوزدهم. موزه ويكتوريا و آلبرت.
تشبيه آسمان به سايبان نشيمنگاه گردونه نخست اندكي شگفت‌انگيز می‌نماید اما از آسماني كه بر چهار ستون يا هشت ستون متكي است معقول‌تر و در اين شكل است كه آسمان می‌تواند به گرد خود بگردد. از سوي ديگر در تصوير آسمان با ستاره قطبي در وسط آن اسطوره گونگ گونگ قابل تبيين می‌شود زيرا گونگ گونگ با شاخ خود كوه بوجورا كه ستون آسمان بود از جاي كند و با پديدارشدن سوراخي در آسمان، آسمان به جانب بخش سوراخ شده كج شد و آب‌ها به جانب جنوب شرقي سرازير شد. بوجو در زبان چيني به معني نامدور است و چنين می‌نماید كه كوه بوجو به معني قوس شكسته و جائي است كه به علت شكسته شدن موجب انحراف جريان آب به يك سوي گرديد و حمله گونگ گونگ به آسمان سيل و توفاني را به دنبال داشت كه در جاي خود از آن سخن مي گوئيم.

زمين، آب و باد
 

مردم چين باستان می‌اندیشیدند زمين محاط در آب و در هر سوي آن دريايي بزرگ قرار دارد. در برخي از اسطوره‌ها و از آن شمار اسطوره پان – گو زمين بر اقيانوس آغازين شناور است. بخش شرقي چين ساحلي است و به دريا مي انجامد اما به احتمال قوي در آن روزگار از وجود چنين دريايي آگاهي نداشتند و براي تبيين اين نظر بايد به نكته ديگري توجه داشت. زمين در اين اسطوره‌ها هرمي شكل است و باران از كناره هرم به پائين سرازير می‌شود و بدين دليل بود كه زمين را محاط در آب می‌دانستند.

درياي شرقي
 

در اسطوره‌های چيني درياي شرقي را طغياني سهمگين و ويرانگر است و همه باران‌ها و آب‌ها به سوراخي می‌ریزد و رود هان آسماني را در پايان راه چنين گودال ژرفي است و كهكشان رودي مداوم جاري است. همه اين آب‌ها به كجا می‌روند؟ چيزي نمی‌دانیم. در اين اسطوره‌ها در درون اين جريان جاودانه آب‌ها پنج جزيره شناور و افسانه‌ای موسوم به بهشت پنگ – لاي (10) قرار دارد كه ماواي پرندگان و جاودانگان بالدار است.
در افسانه‌های چيني اين جزاير رستنگاه گياهان داروئي اكسير جاودانگي است و خاقانان مدام در سوداي دست يافتن بدين جزاير و جاودانگی‌اند. بدين دليل در اين افسانه‌ها کشتی‌های بسياري به دستور خاقانان روانه اين جزاير می‌شوند و پيش از آن كه در ساحل پهلو گيرند، در توفاني شديد نابود می‌شوند. در اين اسطوره‌ها سرانجام جزاير شناور با طغيان دريا به زير آب می‌روند و پرندگان و جاودانگان كه ماواي خود را از دست داده‌اند نزد فرمانرواي آسمان می‌روند و از اين ماجرا شكايت می‌کنند.

شرح تصویر: يكي از هشت جاودانه دائوئيست كه در جشنواره‌های هلوي سي وانگ مو به ميوه جاودانگي دست يافت. مجسمه چيني از سده شانزده ميلادي.

خداي دريا و تندبادهاي دريايي
 

وقتي پرندگان و جاودانگان بالدار از ويراني ماواي خويش به درگاه بزرگ فرمانرواي آسمان شكايت بردند، فرمانرواي آسمان به يو – چيانگ (11) خداي تندبادهاي اقيانوس فرمان داد تا جزاير جاودانگي را بر پشت لاك پشت‌های غول پيكر استوار سازد. يوچيانگ هر جزيره را به سه لاك پشت وانهاد تا هر يك در نوبتي شش هزار ساله جزيره را بر پشت بگيرند. ماجرا چنين است تا هيولائي از قلمرو فرمانرواي اژدهايان را هوس ماهيگيري به دريا می‌کشاند. هيولا با نخستين قلابي كه به دريا افكند شش لاك پشت غول پيكر را صيد كرد و دو جزيره از اين مجموعه به جانب شمال پرتاب و غرق شد. بزرگ فرمانرواي آسمان كه از اين جسارت خشمگين شده بود جثه غول‌ها را کوچک‌تر كرد (اگر چه از موجودات ديگر بزرگ‌تر باقي ماندند). می‌گویند هنوز سه جزيره از جزاير جاودانگان همچنان بر پشت لاك پشت‌ها استوار است و جويندگان جاودانگي را در افسانه‌ها به سوي خويش می‌خوانند.
درشان هاي جينگ خداي باد يو – چيانگ نام دارد (اما اين خدا با خداي فرمانرواي باد تفاوت دارد). در اين روايت يو چيانگ چهره‌ای انساني و تني چون پرندگان دارد و بر سر و پاهاي او مارهايي سبز رنگ رسته است. ماواي او در شمال يا شمال غربي و در اين مقام خداي بادهاي اقيانوس است. يو- چيانگ خداي دريا، نيز هست و در اين مقام تن او به شكل ماهي و دست و پاي او به شكل دست و پاي آدمي است، و دو اژدها او را در اقيانوس به هر سو می‌برند. يوچيانگ گاه به هيات نهنگ شمالي و غول پيكر موسوم به گون (12) نمايان می‌شود. گون به هنگام خشم به هيأت پرنده‌ای غول‌پيكر درمي‌آيد كه پنگ (13) نام دارد. به هنگام پر كشيدن پنگ بال‌های او آسمان را سياه می‌کند و امواجي سهمگين پديد می‌آید و در اين پرواز سفر او از شمال به جنوب شش ماه به طول مي‌انجامد و تا زماني كه در جنوب به دريا فرو شود دريا توفاني است. چنين می‌نماید كه اين داستان به زمان وزش بادهاي موسمي مربوط می‌شود.

شرح تصویر: بشقاب چيني با نقش قنات ماهي كه از رود زرد به دروازه اژدها برمي‌جهد. قنات ماهي سالي يك بار چنين تلاشي را تكرار می‌کند و وقتي در اين كار پيروز شود در قلمرو آسمان جاي می‌گیرد. هر بهار اژدهايان به آسمان می‌روند و هر خزان به آب‌های زميني باز می‌گردند. بشقاب چيني از دوره كانگ‌سي (15). موزه ويكتوريا و آلبرت.
پنگ در آثار جوانگ – دزو هيأتي ديگرگون از گون است و در اين گزارش پنگ چندين هزار لي پهنا دارد و طول او بي‌حد است. گرده او به بلندي کوه‌های شرقي تاي شان (14) و بال‌های او چون ابري است كه سراسر آسمان را می‌پوشاند. وقتي به جنوب پر می‌کشد دريا به وسعت سه هزار لي توفاني می‌شود، و در اين سفر پنگ بر بلندی گردبادي قرار می‌گیرد كه چون شاخ بز پيچ در پيچ و نود هزار لي بلندي دارد. اوج گرفتن پنگ براي رهايي و دوري از بخار و دمه اي است كه از حركت او ايجاد می‌شود. در چنين حالتي پشت او بر آسمان مي سايد و وقتي به درياي جنوب فرود آيد توفان آرام می‌یابد. مراد جوانگ دزو از شرح اين اسطوره برداشتي فلسفي اخلاقي است:

شرح تصویر: درپوش يك هون پينگ (16) يا ظرفي كه خاكستر مرده را در آن نگهداري می‌کردند. اين ظرف از ظروف سنتي است كه به هيأت كوهسار پريان ساخته شده است. در افسانه‌ها قلل فرعي اين كوه در مه گم شده و مه و دمه ي ناشي از تنفس موجودات ساكن اين كوه است. قله كوه در اين جا مربع شكل و همانند زمين و پائين در پوش محاط در آب است. كون – لون نيز كوهي از اين گونه است. در پوش يوئه (17) از سده سوم ميلادي، موزه هنرهاي كليولند.
«بلدرچيني كنار مرداب پنگ را گفت به كجا روي چنين شتابان؟ وينگ به پاسخ گفت: به فراز پر می‌کشم و به نشيب باز می‌گردم. آن گاه كه فرود می‌آیم هم آن زمان است كه به فراز پر می‌کشم، و اين غايت و كمال پرواز است. پرنده به كجا پر می‌کشد؟ حد فلسفي بزرگي و كوچكي چنين است.»
پنگ در آثار بعدي از موجودات افريقايي و زنگباري است. در نوشته‌ای بازمانده از قرن دوازده يا سيزده ميلادي بازرگاني از زنگبار و ديدار پرنده‌ای عظيم سخن می‌گوید: «پرنده‌ای كه وقتي پر می‌کشید چون ابري جلوي نور خورشيد را می‌گرفت و به يكدم شتري را فرو می‌بلعید. پرنده‌ای كه شاه پر او چندان عظيم بود كه سوراخ ته شاه پر به اندازه جامي بزرگ بود و به ترديد رخ، كه در كتاب ماركوپولو می‌توانست فيلي را فرو بلعد تلفيقي از پنگ و اين مرغ افسانه‌ای است.

بهشت باختري كون – لون. نقاشي طوماري بودايي با تصوير بودا كه بر سريري نشسته و موجودات آسماني او را در ميان گرفته‌اند. اين نقاشي تركيبي است از بهشت كون – لون چيني و مرو (18) هندي كه هر دو محاط در آبند و آب مايه جاودانگي است.

فرمانرواي باد
 

خدا يا فرمانرواي اصلي باد فنگ بو (19) يا ئي لاين (20) نام دارد و اگر چه فرمانده همه بادها است از فرمانرواي آسمان فرمان می‌برد. فنگ بو آفريننده توفان‌های سهمگين و ماواي او در ستاره چي (21) از نقش فلكي ساگي تاريوس (22) قرار دارد. توفان و تندبادها از مشک‌های پر باد فنگ بو بر می‌خیزد و به هر جاي كه بخواهد با گشودن در مشک‌هایی كه خود باد كرده است توفان بر پا می‌کند. فنگ بو پيش از رسيدن به فرماندهي باد وزير جو ظالم و در تندي و چالاكي مشهور بود. او خداي خشكسالي نيز هست زيرا در همان حد كه در نزول باران توانا است در راندن ابرهاي باران زا نيز توانايي دارد و گاه پديدآورنده خشكسالي است.
در افسانه‌ای فئي لاين از حاميان چيه – يو در عصيان عليه هوانگ دي بود و به سبب شرارت بي حد به هيولايي خبيث مبدل شد. در اين افسانه فئي لاين با برانگيختن توفان جنوب را به تباهي كشيد و خاقان يائو جانشين هوانگ دي كماندار آسماني را مأمور مرمت جنوب كرد. يائو فرمان داد مردم خانه‌های خود را با سنگ استوار كنند تا باد شكست يابد و به قلل كوهساران باز گردد. در اين افسانه كماندار آسماني در نبرد خود با باد او را به هيأت مشك بزرگ زرد و سفيدي ديد كه از آن توفان فرو می‌بارید و كماندار بزرگ با زخمي كردن او باد را به غاز بزرگ كوهستان تارانيد. باد با تيغي آخته به كماندار آسماني يورش برد و اين بار كماندار زانوي باد را به سختي خسته كرد و فنگ بو تسليم شد و از آن پس قدرت باد كمتر شد.
در اسطوره‌ای ديگر فئي لاين به هيأت پرنده – اژدهايي با تن پرنده و سر گاو و دم مارسان نمايان می‌شود. در افسانه‌ای فنگ بو به هيأت انساني از مردم باستان با ريش سفيد و كلاه سرخ و آبي و ردائي زرد فام تجسم می‌یابد. گاه بادها به شكل پيرزني در افسانه‌ها نمايان می‌شوند و در اين هيأت فنگ بو سوار بر ببري است كه بر فراز ابرها می‌تازد.

پي نوشت ها :
 

1. Suan Ye
2. Hun- Thien
3. Thien-Kai
4. Chou-Pei
5. Yi
6. Malin
7. Chung- Kuei
8. Kuei
9. Kaun Ti
10. Pheng-Lai
11. Yu-Chhiang
12. Kun
13. Pheng
14. Thai Shan
15. Kang HIS
16. Hun-Phing
17. Yueh
18. Suneru
19. Feng Po
20. Feilien
21. Chhi
22. Sagitarius

منبع؛ کریستی، آنتونی، (1384) شناخت اساطیر چین، ترجمه محمدحسین باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.